اگر گذشته را به شکل نظام یافته و مدون در اختیار نداشته باشیم، مجال ِ پژوهش و نقد ِ خردورز را از دست دادهایم و آیندهمان از تکرار دیروز فراتر نخواهد رفت. نه فقط تکرار ِ خطاها، بلکه حتا، دوباره آزمودن ِ آزمودهها. این ثبت و نگهداشت، روزگاری با کتابت تحقق مییافت و بر تارک کاغذ حک میشد، اما امروز (با دگردیسی امور و ظهور فناوریهای نوین) میتواند جامهای از تکنولوژی بر تن کند و پدیدارش، نو باشد و امروزین.
آغاز سال 1390 مصادف شد با شکلگیری نهضت مستندسازی در سیمای استانها. چرا که مستند، به معنای ثبت ِ خلاق واقعیت، در گسترهی جغرافیایی این سرزمین چهارفصل، تنها با نگاهی از درون، میتوانست از تصنع ِ توریستی رهایی یابد و راوی صادق ِ کِرد و کار مردمان و خردهفرهنگها و آیینها باشد. مکرر دیدهایم که وقتی گروهی از کشوری دیگر و حتا از پایتخت، به یکی از شهرستانها سفر میکند، حاصل کارش از تصویری کارتپستالی از بناهای تاریخی فراتر نمیرود و اگر به حوزهی مردمنگاری قدم گذارد، تحلیلهایش نمیتواند راستین باشد. این گزاره، نافی پژوهش نیست ولی آن که عمری را در یک اقلیم گذرانده و با همان زبان و گویش، تکلم میکند، ژرفای نگاهی دارد که از جمع جبری کتابها و رؤیتهای گذرا فراتر میرود.
در هنگامهی تولد این نهضت، کمتر کسی میاندیشید که این روایت ِ صادقانه، قرین ِ مهارت اجرایی شود و نسلی نو از مستندسازان برجسته، به فضای فرهنگی ایرانزمین معرفی گردد. اساتید و خِبرگان مستند، به شهرهای گونهگون رفتند و تجربیات دیروز، راهنمای طراوت ِ نگاه ِ امروز شد و حاصلش را در جشنوارههای معتبری چون سینما-حقیقت و فجر دیدیم. «زندگی در کسوف»، «پلنگ ایرانی»؛ «رودخانه لیان»؛ «در پناه بلوط» و «سفر به آمادای» در 4 سال متوالی، در بخش مستند جشنوارهی بینالمللی فیلم فجر، به سیمرغ دست یافتند. به اینها بیفزایید دهها جایزهی سینما- حقیقت و حضورهای بینالمللی در مهمترین گردهماییهای مستند. این تداوم نشان میداد که نه با جریانی زودگذر مواجهایم و نه با یک- دو چهرهی شاخص. انرژیای نهفته، بالفعل شد و ظرفیتی مضمر، آشکار. این جا بود که طبق ِ باور ِ آغازین، گردآوری این میراث ضرورت یافت. این مدون ساختن، میتوانست به چارچوب آمار یا فهرست اعلام، فروکاسته شود اما این قبیل ثبتها، چیزی نیست که به کار تحلیل و پژوهش آید. در عالیترین حالت، تکجملهای میشود در تاریخنگاری مستند، که در این بازهی زمانی، مستندهایی ساخته شد. اما ما این را نمیخواستایم. چرا که هدف، نه گزارش عملکرد، که رسیدن به یک مرجعیت تصویری بود. از این روی، 200 اثر مستند در دو بستهی فاخر، تحت عنوان نگارستان یک و دو، گرد آمد، و کتابچهای، به عنوان کاتالوگ و راهنما، به آن ضمیمه شد. این گردآوری، بستری بود برای آموزش و پژوهش.
فیلممستند، مانند آثار سینمایی نیست که اکران بشود و پس از نمایش عمومی به حوزهی رسانهها گام گذراد و آرشیو بشود. از آنتن تلویزیون به مخاطب هدف ارسال میشود و پس از همان یک- دو نوبت نمایش، به خاطرهای در ذهن تماشاگر تقلیل مییابد. اگر هم از آن ِ رسانهی ملی نباشد، در جشنوارهای نمایش داده میشود و پس از آن، در قفسهی خانه یا دفتر ِ صاحبان اثر میماند و نشر نمیشود. این سرشت میرا، باعث شده که بسیاری از پژوهشهای ما متقن نباشد. چرا که به جای اسناد ِ راستین باید به حافظهی دیداری یا اقوال شفاهی بسنده کنیم. گردآوری این 200 اثر، در وهلهی نخست، گواهیست بر فعالیت یک دوران و در نگاهی ژرفتر، محملیست برای آموختن و تحقیق کردن. اگر بخواهیم آسیبهای نوشتن گفتار متن (Narration)را بازشناسیم یا نمونههای موفقاش را تشریح کنیم، کدام مرجع ِ تصویری را در اختیار داریم؟! اگر بخواهیم بیتکرار گذشته، مستند حیاتوحش بسازیم، در کجا باید آثار پیشین را بجوییم؟ نکتهی دیگر این که در غیاب منابع تصویری داخلی، و در عوض آن، مدون بودن مستندهای بیبیسی و دیسکاوری، به شکلی گریزناپذیر، پژوهشها رنگ و بوی خارجی به خود گرفت. از این منظر، رونمایی نگارستان، میتواند سرآغازی باشد برای بومی شدن پژوهشهای مستند.
گردهمایی این 200 اثر، که عظیمترین مجموعهی مستند در تاریخ این گونه به شمار میآید، چیزی بود فراتر از بهگزینی آثار. در گزینش این عناوین، تنها به برتر بودن فکر نشد، بلکه آگاه بودیم که مستند، ورای یک شکل هنری، حاوی دلالتهای ضمنی است. چیزی از جنس ارجاع به رسوم و معماری؛ یا یگانه یادگارهای تصویری از نخبگان ِ استان. از این روی بود که در محدودهی بهگزینی هنری نماندیم و این مجموعه را از تولیدات تمامی استانها، رنگارنگ ساختایم.
به واقع باید گفت که اینک؛ به یاری این دو مجموعه، هم میتوانیم شگفتیهای زیستمحیطی ایران را بشناسیم (دیاپیر- بزرگترین غار نمکی جهان)؛ هم روایتی تازه از سالهای حماسه را ببینیم (گردان 61)؛ هم با بازسازی، تاریخ ِ پرشکوه ایران را احیا کنیم (آریو برزن؛ هم ظرفیتهای کارآفرینی ِ استانها را بستاییم (ژین)؛ هم با نخبگان آشنا شویم (صدسالگی- پروفسورگنجی)؛ هم بازار را در مفهوم اجتماعی و تاریخیاش مرور کنیم (چهارسوق تجاری) و هم ...
به راستی آیا، نگارستان، فراتر از سندی از مستندسازی در یک دوران، یک دورهی فشردهی ایرانشناسی به شمار نمیرود؟