کد خبر: ۱۲
تاریخ انتشار: ۱۰ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۰:۳۸
دکتر کیومرث طهماسبی

اگر گذشته را به شکل نظام یافته و مدون در اختیار نداشته باشیم، مجال ِ پژوهش و نقد ِ خردورز را از دست داده­ایم و آینده­مان از تکرار دیروز فراتر نخواهد رفت. نه فقط تکرار ِ خطاها، بلکه حتا، دوباره آزمودن ِ آزموده­­ها. این ثبت و نگهداشت، روزگاری با کتابت تحقق می­یافت و بر تارک کاغذ حک می­شد، اما امروز (با دگردیسی امور و ظهور فناوری­های نوین) می­تواند جامه­ای از تکنولوژی بر تن کند و پدیدارش، نو باشد و امروزین.

آغاز سال 1390 مصادف شد با شکل­گیری نهضت مستندسازی در سیمای استان­ها. چرا که مستند، به معنای ثبت ِ خلاق واقعیت، در گستره­ی جغرافیایی این سرزمین چهارفصل، تنها با نگاهی از درون، می­توانست از تصنع ِ توریستی رهایی یابد و راوی صادق ِ کِرد و کار مردمان و خرده­فرهنگ­ها و آیین­ها باشد. مکرر دیده­ایم که وقتی گروهی از کشوری دیگر و حتا از پایتخت، به یکی از شهرستان­ها سفر می­کند، حاصل کارش از تصویری کارت­پستالی از بناهای تاریخی فراتر نمی­رود و اگر به حوزه­ی مردم­نگاری قدم گذارد، تحلیل­هایش نمی­تواند راستین باشد. این گزاره، نافی پژوهش نیست ولی آن که عمری را در یک اقلیم گذرانده و با همان زبان و گویش، تکلم می­کند، ژرفای نگاهی دارد که از جمع جبری کتاب­ها و رؤیت­های گذرا فراتر می­رود.

در هنگامه­ی تولد این نهضت، کم­تر کسی می­اندیشید که این روایت ِ صادقانه، قرین ِ مهارت اجرایی شود و نسلی نو از مستندسازان برجسته، به فضای فرهنگی ایران­زمین معرفی گردد. اساتید و خِبرگان مستند، به شهرهای گونه­گون رفتند و تجربیات دیروز، راهنمای طراوت ِ نگاه ِ امروز شد و حاصلش را در جشنواره­های معتبری چون سینما-حقیقت و فجر دیدیم. «زندگی در کسوف»، «پلنگ ایرانی»؛ «رودخانه لیان»؛ «در پناه بلوط» و «سفر به آمادای» در 4 سال متوالی، در بخش مستند جشنواره­ی بین­المللی فیلم­ فجر، به سیمرغ دست یافتند. به این­ها بیفزایید ده­ها جایزه­ی سینما- حقیقت و حضورهای بین­المللی در مهم­ترین گردهمایی­های مستند. این تداوم نشان می­داد که نه با جریانی زودگذر مواجه­ایم و نه با یک- دو چهره­ی شاخص. انرژی­ای نهفته، بالفعل شد و ظرفیتی مضمر، آشکار. این جا بود که طبق ِ باور ِ آغازین، گردآوری این میراث ضرورت یافت. این مدون ساختن، می­توانست به چارچوب آمار یا فهرست اعلام، فروکاسته شود اما این قبیل ثبت­ها، چیزی نیست که به کار تحلیل و پژوهش آید. در عالی­ترین حالت، تک­جمله­ای می­شود در تاریخ­نگاری مستند، که در این بازه­ی زمانی، مستندهایی ساخته شد. اما ما این را نمی­خواست­ایم. چرا که هدف، نه گزارش عملکرد، که رسیدن به یک مرجعیت تصویری بود. از این روی، 200 اثر مستند در دو بسته­ی فاخر، تحت عنوان نگارستان یک و دو، گرد آمد، و کتاب­چه­ای، به عنوان کاتالوگ و راهنما، به آن ضمیمه شد. این گردآوری، بستری بود برای آموزش و پژوهش.

فیلم­مستند، مانند آثار سینمایی نیست که اکران بشود و پس از نمایش عمومی به حوزه­ی رسانه­ها گام گذراد و آرشیو بشود. از آنتن تلویزیون به مخاطب هدف ارسال می­شود و پس از همان یک- دو نوبت نمایش، به خاطره­ای در ذهن تماشاگر تقلیل می­یابد. اگر هم از آن ِ رسانه­ی ملی نباشد، در جشنواره­ای نمایش داده می­­شود و پس از آن، در قفسه­ی خانه یا دفتر ِ صاحبان اثر می­ماند و نشر نمی­شود. این سرشت میرا، باعث شده که بسیاری از پژوهش­های ما متقن نباشد. چرا که به جای اسناد ِ راستین باید به حافظه­ی دیداری یا اقوال شفاهی بسنده کنیم. گردآوری این 200 اثر، در وهله­ی نخست، گواهی­ست بر فعالیت یک دوران و در نگاهی ژرف­تر، محملی­ست برای آموختن و تحقیق کردن. اگر بخواهیم آسیب­های نوشتن گفتار متن (Narration)را بازشناسیم یا نمونه­های موفق­اش را تشریح کنیم، کدام مرجع ِ تصویری را در اختیار داریم؟! اگر بخواهیم بی­تکرار گذشته، مستند حیات­وحش بسازیم، در کجا باید آثار پیشین را بجوییم؟ نکته­ی دیگر این که در غیاب منابع تصویری داخلی، و در عوض آن، مدون بودن مستندهای بی­بی­سی و دیسکاوری، به شکلی گریزناپذیر، پژوهش­ها رنگ و بوی خارجی به خود گرفت. از این منظر، رونمایی نگارستان، می­تواند سرآغازی باشد برای بومی شدن پژوهش­های مستند.

گردهمایی این 200 اثر، که عظیم­ترین مجموعه­ی مستند در تاریخ این گونه به شمار می­آید، چیزی بود فراتر از به­گزینی آثار. در گزینش این عناوین، تنها به برتر بودن فکر نشد، بلکه آگاه بودیم که مستند، ورای یک شکل هنری، حاوی دلالت­های ضمنی است. چیزی از جنس ارجاع به رسوم و معماری؛ یا یگانه یادگارهای تصویری از نخبگان ِ استان. از این روی بود که در محدوده­ی به­گزینی هنری نماندیم و این مجموعه را از تولیدات تمامی استان­ها، رنگارنگ ساخت­ایم.

به واقع باید گفت که اینک؛ به یاری این دو مجموعه، هم می­توانیم شگفتی­های زیست­محیطی ایران را بشناسیم (دیاپیر- بزرگ­ترین غار نمکی جهان)؛ هم روایتی تازه از سال­های حماسه را ببینیم (گردان 61)؛ هم با بازسازی، تاریخ ِ پرشکوه ایران را احیا کنیم (آریو برزن؛ هم ظرفیت­های کارآفرینی ِ استان­ها را بستاییم (ژین)؛ هم با نخبگان آشنا شویم (صدسالگی- پروفسورگنجی)؛ هم بازار را در مفهوم اجتماعی و تاریخی­اش مرور کنیم (چهارسوق تجاری) و هم ...

به راستی آیا، نگارستان، فراتر از سندی از مستندسازی در یک دوران، یک دوره­ی فشرده­ی ایران­شناسی به شمار نمی­رود؟