روز یکشنبه که برای سخنرانی در آخرین دوره اردوی دانشجویی ضیافت رضوی به مشهد رفته بودم، پس از زیارت، یکی دوساعتی در بازار اطراف حرم چرخیدم.
صاحب این آتلیه مرا به داخل مغازه دعوت کرد. از پلهها که پایین میرفتم، دیدم همکارش بدل عادل فردوسی پور است! از او تصویر گرفتم.
شیرموز برای من سفارش داد و قدری راجع به کارش صحبت کرد. به همکارش گفتم میخواهی با آقای فردوسی پور صحبت کنی؟ باورش نمیشد. شماره عادل خان را گرفتم.هنوز داغدار پویول بود!
پخش شدن صدای عادل از آیفون موبایل همان و فریاد و غریو شادی او و سایر دوستانش همان.
در چند دقیقهای که آنان با آقای فردوسی پور صحبت میکردند، پیش خودم فکر میکردم که بعضی وقتها شاد کردن دل آدمها چقدر ساده است و ما چقدر به خودمان سخت میگیریم!
پی نوشت:
شورای شهر بابل و رابطه نامشروع بعضی از آنان با صاحب آتلیهای در این شهر حسابی در فضای مجازی خبرساز شده است.
باور کردن اینکه منتخبین مردم به جای تلاش صادقانه و شبانه روزی به مردم، دنبال چنین اعمال ناشایستی بودهاند سخت است.
برخی تخلفات، صرف نظر از ماهیت فردی تخلف و مجازاتی که به دنبال دارد، به دلیل سلب اعتماد عمومی از مسئولان و مدیران جامعه باید با تشدید عقوبت همراه باشد.
صرف رصد دستگاههای اطلاعاتی نسبت به مدیران کافی نیست. آنان باید بلافاصله پس از مطلع شدن از دامهایی که برای تخریب وجهه مدیران یک دستگاه پهن میشود، به موقع ورود کرده و از تکرار وقوع آن جلوگیری کنند.
مجموعه ۶ جلدی یادداشتهای عَلَم وزیر دربار شاه، مملو از نقل خاطرات عیاشیهای او و شاه و دیگر عوامل سلطنت است که با افتخار نقل میکند، مطالعه آن را به شما توصیه میکنم.
در آن دوران پارادایم مسلط همان بود که عَلَم میگوید ولی رخدادهای نادری از این دست در جمهوری اسلامی مستحق برخورد شدید است.