اشراف و مستکبران با تمام قوه و هیمنه، رخ در رخ محرومان و
مستضعفان، به تاراج و چپاول بیتالمال مشغولند و نمرودوار، ستمدیدگان
ایران زمین را به بند اسارت و محرومیت میکشند.
تبارگرایان و
اصحاب نکبتِ قدرت و ثروت، مکیدن خون فرودستان را پیشهی بتپرستانهی خود
ساخته و بر اسب راهوار آن و هزارتوی سیاست، مستانه و فرعونوار میتازند.
هنوز
خون شهیدان وارسته و پاکباز انقلاب و دفاعمقدس میجوشد که یاران و
همنفسان آنها و نیز مردم مظلوم و بیپناه در باتلاق و مرداب تدارک شدهی
مرفهین بیدرد برآمده از مناسبات رانتی و الیگارشی خودکامان و سلطانهای
نوظهور، مردم ایران زمین را گرفتار و زمینگیر کرده است.
باید
بساط این برساختههای ضدمردمی جماعت هزارفامیل را بر هم زد و طرحی نو در
تراز خروش عاشورایی خمینی کبیر در انداخت، تا با اتصال رود خروشان جوانان
هوشمند و تحصیلکرده و خدابنیاد به دریای زلال انقلاب اسلامی، دنیايی از
استعداد و توان ملی را برای نوسازی ایرانی سربلند، پیشرفته و مقتدر و بر
پایه عدالت اجتماعی فراهم ساخت.
و چرا نباید با صلابت و قدرت زیر
میز این وضعیت میرا و موهوم و جعلی بازماندگان تقاطع قدرت و ثروت، که همهی
مقدسات را هزینهی خود کردهاند، زد و انقلاب خمینی بزرگ را از این اشراف
جهنمی و تبصرهساز که انگیزهای جز بیرنگ کردن و دور زدن قوانین الهی و
انسانساز قرآن ندارند، رهانید.
خودشیفتگان متوهمی که خود را
قبهی نور میپندارند و دیگران را خاکستری مینامند، در حالی که خودشان جز
لکهی سیاهی بر چهرهی نورانی ملت، هویت دیگری ندارند.
شاقول به دستانی که دیربازی است از قطار انقلاب فاصله گرفتهاند و در خیال و رویایی کاذب، مشغول پیاده کردن دیگران از قطار هستند.
کوچک صفتانی که سالهاست بر طبل دفع حداکثری میکوبند و انقلاب را صرفاً به انحصار قبیلهی خود در آوردهاند.
سوداگرانی که هرگز بهرهای از «اصول» و «اصلاح» نبرده و سالهاست ملت بی پناه را اسیر جنگ زرگری خود ساختهاند.
زیر میز، یعنی فرصت زندگی!
فرصت زندگی برای آنانی که با
نگاه معصومانهی خود، انتظار دارند تا پای این زورمداران ریاکار از گلوی
نحیف آنان برداشته شده تا نفسی تازه کنند.
زدن زیر میز یعنی مبارزه!
مبارزه
با فقر، فساد، تبعیض، ناکارآمدی، اشرافیگری، انحصار، آقازادگی،
تبارسالاری، خاصهخرجی، پنهانکاری، خستگی و بیانگیزگی، تکبر و فخرفروشی،
تملق و چاپلوسی، فاصلهی طبقاتی و انواع باستیهیلزهای لعنتی!
و انجام
این رسالت مهم صرفاً در توان کسانی است که خودشان گرفتار انواع تعارض
منافع، بدهکاریها و وابستگیهای حزبی و قبیلهای نباشند.
به فضل خدا
میآئیم تا با همت و انگیزه و نیت خدایی جوانان گمنام اما کارشناس و خردمند
و با عقلانیت ایرانی اسلامی و تجربهی برآمده از دانش جهانی و روزآمد، این
وضعیت دلآشوبکننده را بر هم زده و ایران بزرگ را به اعتلا و اوج معهود
خویش و باور خود و ایمان به سرشت تابناک و عظیم شهیدان برسانیم.
خمینی بزرگ! و خامنهای عزیز!
با شما عهد میبندیم که تا پای جان، بر آرمان فرودستان و ستمدیدگان، بمانیم و لحظهای از این مسیر منیر، تا آخر، پای در نکشیم.
سیدعزتالله ضرغامی
اردیبهشت ۱۴۰۰