ایشان دوست جدید من است. در میدان انقلاب با هم آشنا شدیم.
پدر
و مادر یاسر جزو سازمان منافقین هستند. مادر او در عملیات مرصاد کشته
میشود و پدرش هم در حال حاضر یکی از کارگزاران کمپ منافقین است!
خود
او پس از چند سال تحمل زندگی سخت در اردوگاه منافقین بالاخره موفق به
فرار میشود و به ایران میآید. الان هم یکی از شهروندان زحمتکش تهرانی
است. درد دل هم کم ندارد. با هم به تعادل رسیدیم!
عزیزانی مثل یاسر، جوانهای خوبی هستند که به آغوش ملت بازگشتهاند و باید با امیدواری به زندگی در وطنشان ادامه دهند.
دوستان
وزارت اطلاعات در این زمینه مسئولیت دارند و زحمت میکشند و مراقبتهای
خاص خود را هم دارند. این مسئولیت، بسیار دقیق و کارشناسی است. افراد
غیرکارشناس مثل من صاحب نظر نیستند مگر اینکه برخی حواشی و حساسیتهای
رفتاری، اجتماعی و رسانهای را در این گونه موضوعات به دوستان مسئول منتقل
کنند.
پی نوشت:
کارشناس
در همه جای دنیا جایگاه برجسته و بیبدیلی دارد و اگر به درستی انجام
وظیفه کند، مؤثرترین ابزار برای پیشبرد اهداف سازمان و تصمیمگیریهای مدیر
است.
در
کشور ما، موضوع کارشناسی قدری غریب و مظلوم است. مدیران، تلاش میکنند تا
کارشناسان را مطابق چارچوبهای سیاسی و مدیریتی خود تنظیم کنند. در واقع از
آنها تأییدیه میخواهند.
کارشناسان
هم به مرور متوجه این حقیقت شدهاند و حتی بدون ابلاغ صریح منویات! همان
مسیر رضایتمندی مدیر را میروند تا زندگیشان بچرخد. راز بقای کارشناس!
متأسفانه برخی مدیران روی بدنه کارشناسی پاتیناژ میکنند. شخصیت کارشناسان را میگیرند و برای آنان هیچ هویتی قائل نیستند.
امان
از زمانی که اظهارنظر کارشناس، ایدئولوژیک، سیاسی و حتی انقلابی! میشود؛
در آن صورت مشکلات مضاعف شده و سازمانها در انبوهی از ابهامات، منابع
سازمانی را هدر میدهند.