خسارات سیل گلستان و البته سایر نقاط کشور در این روزها، اهمیت کنترل و مدیریت منابع آبی را بیش از پیش روشن کرد.
به زبان ساده "آبخیزداری"، مجموعه اقداماتی است که بر اساس اصول پایدار
حوزه آبخیز، به منظور حفاظت منابع آب و خاک به اجرا در می آید.
در
آبخیزداری، اهدافی چون کنترل فرسایش و رسوب، کنترل سیل، پایدارسازی رانش
زمین، تقویت سفرههای آب زیرزمینی و تقویت پوشش گیاهی دنبال میشود.
متاسفانه در سالهای گذشته، صرفا "سدسازی" ، آن هم بدون توجه به نگهداری
صحیح آن، به ویژه لایروبی های دائمی و غفلت از سایر اقدامات عمرانی در جهت
مدیریت آب در جغرافیای کشور و بمنظور هدایت صحیح نزولات جوی در مسیر های
مطمئن و استفاده بهینه و به موقع از آن برای مصارف کشاورزی و دامپروری و
صنعتی باعث شده تا بارندگی های پایداری که رحمت الهی به حساب میآید، این
چنین به تهدیدهای نگرانکننده و خسارت بار تبدیل شود.
تحقیقات چند روز
اخیر من در مورد علت سیل گلستان، دقیقا مربوط به عدم لایروبی سدها و
رودخانه ها و خلا "سازه های هدایت کننده" و خسارات وارده به جنگل و پوشش
گیاهی منطقه است، تا جایی که مجبور شدند برخی از سازههای مزاحم مانند
بخشهایی از "راه آهن" را منهدم کنند تا مسیر آب باز شود.
حدود ۱۵ سال
قبل، در همین منطقه چند صد نفر از هموطنانمان به خاطر سیل مرگبار آن سال
جان خود را از دست دادند و ضایعات فراوانی به محیط زیست و کسب و کار مردم
وارد شد.
ارائه برنامه دقیق دولتها برای گسترش و توسعه امر حیاتی آبخیزداری باید از اولویتهای درجه اول ارزیابی آنان باشد.
پی نوشت:
به
دلیل علاقه شخصی ام در مورد گسترش و تعمیم مفاهیم مهندسی به حوزه های علوم
انسانی، معتقدم همین معضل به گونه ای دیگر در عرصه فرهنگ و مسائل مهم
اجتماعی به چشم میخورد.
یعنی به دلیل عدم طراحی مدل های مناسب در حوزه
های اجتماعی مثل "شادی" و "تفریح" و حاکمیت سلیقه ها در سیاست گذاری های
کلان و نسبت دادن آن به دین و اعتقادات مذهبی باعث شده تا مردم به تدریج
این امور را صرفاً در قلمرو شخصی خود ببینند و عملاً در بسیاری از موارد،
"شادی های اجتماعی" از قبیل موفقیت های تاریخی و ورزشی به جای آنکه مشابه
باران الهی در مسیر صحیح، هدایت و بهرهبرداری شود،مشابه سیلاب ها به تهدید
اجتماعی تبدیل می شود.