«چهار اتاق در طبقه اول اين خانه قديمي در پاستور، محل کار من است. همه سوراخسنبههاي آن از سوی همهجور آدمي شناسايي، تصويربرداري و منتشر شده است! براي مأموريتهاي مستقيم و غيرمستقيم از سوي دفتر رهبر معظم انقلاب در اختيارم است. حله؟! وجهالمصالحه اصحاب قدرت نشويم»؛ اين توييت عزتالله ضرغامي، رئيس پيشين صداوسيما، حامل کد يا کدهايي است که شايد تا حدي از رفتارهاي عجيبوغريب اخير او، بهويژه کنش يک سال اخيرش رمزگشايي کند؛ از ديدار با فرزند مهدي کروبي تا صحبتهاي عجيب عليه وحيد حقانيان.
جنبش عدالتخواه دانشجويي از محمد سعيديکيا، رئيس بنياد مستضعفان و عزتالله ضرغامي خواسته بود درباره ساختمانهاي در اختيارشان که جزء بيتالمال است، توضيح دهند؛ البته ضرغامي تا قبل از اين توييت نیز بهطور تلويحی گفته بود ساختمان در اختيارش در پاستور از سوي مقام معظم رهبري براي مأموريتهايي در اختيار او گذاشته شده است؛ اما هيچوقت نخواسته به صورت شفاف درباره اين مأموريتها صحبت کند و اينکه آيا برای آنها حکمي نیز برايش صادر شده است يا خير.
گويا ضرغامي خود را در قامت يک «ميتيکومان» تصور کرده است، بدون اينکه تابهحال از «نشان ويژه» رونمايي کند. به نظر ميرسد ضرغامي در پس ذهن خودش هم به کارکرد نقش «ميتيکوماني» در سياست باور دارد؛ او در توييتي نوشته بود: «مدل مديريتي ميتيکوماني هم کماکان کاربردي و روحيهبخش است!». براي اينکه بتوان فهميد ضرغامي تا چه حد به اين مدل مديريت اعتقاد و باور دارد، بايد عملکرد او را پس از سال 93 بررسي کرد.
ما نميدانيم آيا توييت عجيب او درباره وحيد حقانيان نیز در راستاي همان مأموريتهايش بوده يا نه! ضرغامي در ماجراي انتخاب دبير شوراي عالي انقلاب فرهنگي، در توييتي نوشته بود: «درحاليکه رهبر معظم انقلاب مسئوليت بررسي صلاحيت نامزد دبيري شوراي عالي انقلاب فرهنگي را مشخصا بر عهده نظر کارشناسي اعضاي اين شورا گذاشته بودند، متأسفانه، در جلسه ديشب مکرر به صورت علني و غيرعلني از تماسهاي آقاي وحيد حقانيان به منظور رأي مثبت به اين نامزد محترم سخن به ميان آمد». اندکي بعد از اين، ضرغامي در توييتي ديگر نوشت: «پس از بررسي بيشتر دراينخصوص، يقين پيدا کردم دخالت آقاي وحيد حقانيان در مسئله انتخاب آقاي دکتر عاملي بدون مجوز معظمله و خودسرانه بوده است». واکنشها به توييت ضرغامي از سوي چهرههاي نزديک به دولت يا جناح مقابل، به ابعاد جديدي از پشت پردههاي اين ماجرا اشاره داشتند که بر پيچيدگيهاي آن ميافزود. چهرهاي مانند علي جنتي مدعي بود ضرغامي از حضور فردي با گرايش سياسي متفاوت در سمت دبيري شورا شاکي است و محمد مهاجري نیز مدعي بود ناراحتي او از اين است که خودش دبير شورا نشده است.
تابهحال گمانهزنيهاي زيادي درباره رفتارها و بهويژه ملاقاتهاي صبحانهمحور ضرغامي شده بود. برخي ميگويند او خود را براي صندلي پاستور در 1400 آماده ميکند؛ تاجاييکه وقتي آن توييت عجيب را درباره وحيد حقانيان درباره نقش در انتخاب دبير شوراي عالي انقلاب فرهنگي منتشر کرد، محمد مهاجري اصولگرا در کنايهاي به او نوشت: «دبير جديد شوراي انقلاب فرهنگي را نميشناسم، اما اينطور که برادر ضرغامي عليه او خيز برداشته، آدم ياد جمله پشت کاميوني «الحسود لايسود» ميافتد. لابد او براي کرسي دبيري شوراي انقلاب فرهنگي کتوشلوار دوخته و ناگهان ديده به درد نميخورد. کتوشلوار را نگه دار سردار؛ انتخابات ۱۴۰۰ نزديک است!».
او در انتخابات رياستجمهوري 96 جزء فهرست اهالي جمنا (جبهه مردمي نيروهاي
انقلاب) و رقيب ابراهيم رئيسي بود، اما رأي کافي نياورد. آيا عزتالله
ضرغامي دنبال اين است که از مأموريتهاي ويژهاي که به او سپرده شده، در
مسير آينده سياسي خود نیز بهره ببرد؟ هنوز نميدانيم.
ضرغامي درباره مأموريتهايش ميگويد: «بعد از اينکه مسئوليتم در صداوسيما
به پايان رسيد، رهبري يک حکم مستقل به من دادند و دو مأموريت در شوراي
عالي فضاي مجازي و شوراي عالي انقلاب فرهنگي به من سپردند. ايشان البته
معمولا حکم به اين شکل براي اعضا صادر نميکنند؛ يعني افراد يا شخصيت
حقوقيشان عضو اين شوراهاست يا شخصيتهاي حقيقي که هستند، معمولا به صورت
جمعي حکم کلي ميگيرند. در حکم مستقلي که رهبري به من دادند، چهار راهبرد
براي من تعيين کردند که من براي اين چهار راهبرد طرحهايي دارم. بخشي در
جلسات شوراي عالي فضاي مجازي و شوراي عالي انقلاب فرهنگي خود را نشان
ميدهد و بخشي هم در جاهاي ديگري که به مسائل کلي فرهنگي و فضاي مجازي
مربوط ميشود. يکي از کارهايي که رهبري انجام ميدهند، استفاده از نظرات
کارشناسي همه افراد است؛ بنابراین من بهعنوان يک کارشناس در جلسات مرتبط
با حوزه کارشناسي در دفتر شرکت ميکنم و براي آن جلسات مطالعه و تحقيق
ميکنم، با ديگران جلسه ميگذارم و جمعبندي ميکنم تا در آن جلسات با
آمادگي حضور پيدا کنم. از اين دست مأموريتها زياد دارم که دفتر رهبري
تصميم گرفتند دو، سه اتاق نزديک به خودشان به من بدهند که ارتباطها را
انجام دهم. ما اينجا سه اتاق داريم. طبقه دوم اينجا براي ما نيست. سه اتاق
داريم که يکي در اختيار منشي، يکي براي بنده و يک اتاق هم اتاق جلسات و
تمام فعاليتهاي من در حوزههاي فرهنگي و گفتوگو با افراد مختلف است. اين
ساختمان يک ساختمان قديمي 65، 70ساله است که بازسازي شده و نزديک به همه
نهادهاي دولتي است و همین کار ما را راحت ميکند».
ضرغامي درباره هزينههاي دفتري که به گفته او رهبري در اختيارش گذاشته است
نيز توضيحاتي داده است: «اينجا بودجهاي براي فعاليتها ندارد. براي کارهاي
جاري معمولا ماهانه چند ميليون خودشان هزينه ميکنند».
او از نازيآباديهاي تهران است و پس از پايان رياستش بر صداوسيما، با تعدادي از هممحلهايهايش که آنها نیز سابقه سياسي و اجرائي دارند، بعد از سالها گردهم جمع شدند تا براي نازيآباد -آنجا که آنها را به هم پيوند ميدهد- کاري کنند. فارغ از تفاوتهاي فاحش سياسي و گاه اختلافات اساسي جناحي، سعيد حجاريان، عمادالدين باقي، عباس عبدي، شهيد داوود کريمي، عزتالله ضرغامي و تعدادي ديگر دور هم جمع شدند. در ميانشان چهرههايي بودند که بعضي از آنها از ديوار سفارت آمريکا بالا رفته بودند، اما بعدها سياست بين آنها فاصله انداخت؛ گروهي دومخردادي شدند و اصلاحطلب و گروهي هم محافظهکار شدند و حالا اصولگرا.
ضرغامي يکي از اين چهرهها بود که پس از پيروزي انقلاب، عضو نيروهاي خودجوش انقلاب و سپاه شد. او ازجمله دانشجويان حاضر در رويداد تسخير سفارت آمريکا بود، اما کمکم به مسائل فرهنگي علاقه پيدا کرد و بهمرور وارد پستهاي حساس مديريت فرهنگي شد. مديريت او بر صداوسيما در آخرين سال دولت اصلاحات؛ يعني سال 83، آغاز و با گذشت يك سال از استقرار دولت تدبير و اميد روحاني در سال 93 به نقطه پاياني خود رسيد. رابطه خوب او با محمود احمدينژاد باعث نزديکي او به طيف اصولگرايان و در نتيجه گزينه برخي پايداريها براي اجماع طيفي از اصولگرايان شد، اما در نهايت نتوانست موفق شود و گزينه نهايي جمنا براي انتخابات 96، فرد ديگري شد. گويا اولين همکاري او با اصولگرايان در عرصه سياست به مذاقش خوش نيامد و به دلخوريهايي از جانب او منجر شد؛ آنهم به اين دليل که به گفته خودش چون در سخنرانيهايش از اصولگرايان انتقاد کرد، در جمنا رأي نياورد و حتي با بيمهري رسانههاي اصولگرا نیز مواجه شد؛ البته اين موضوع به آن معنا نيست که او اصلاحطلب شده است. او خودش دراينباره ميگويد به تقسيمبندي سياسي در کشور بسيار بياعتقاد شده است و باور دارد: «سياستمداران به مرد و نامرد تقسيم ميشوند که در هر دو دسته اصولگرا و اصلاحطلب وجود دارند». اين دريافت و تقسيمبندي او از سياستمداران در حالي که خودش به لحاظ کنش و منش به جريان اصولگرايي تعلق دارد، کمي گنگ و شبهپوپوليستي به نظر ميرسد. از اين منظر او کمي شبيه احمدينژاد است.
اصولگرايي از نوع ضرغامي!
او که مدتي است از فضاي مجازي بهره ميبرد، در سال 97 با شدت و قدرت بيشتري
از اين امکان بهره برده است. کنشهاي اخير ضرغامي با تصويري که در دوران
رياستش بر صداوسيما از خود به يادگار گذاشته است، فاصله بسیاري دارد. همين
تفاوت، شائبه صادقانهنبودن رفتارهاي او يا وجود اهداف سياسي در پس آنها را
تقويت ميکند. او در حالي در قامت يک منتقد خود را به تصوير ميکشد که در
دوران رياستش بر صداوسيما، رسانه ملي سياستی مونولوگگونه داشت و فضايي به
حضور يا انعکاس صداهاي مختلف داده نميشد. از اين نظر، حافظه تاريخي مردم
آنطور هم که گفته شد، ضعيف نيست.
عبدالله ناصري، فعال سياسي اصلاحطلب، گفته است: «گمان ميکنم اگر همين الان آقاي عليعسگري هم از صداوسيما خارج شوند، ايشان هم مانند آقاي ضرغامي رويکرد منتقدانه پيدا ميکنند. منظورم اين است که آقايان وقتي در جايگاه مديريتي کشور در نهادهاي مختلف حضور دارند، خودشان نيستند؛ يعني اگر آقاي ضرغامي مجددا به رياست صداوسيما برگردند، دوباره همان عملکرد و اقدامات را در شرايط مشابه خواهند داشت». حسين کنعانيمقدم، فعال سياسي اصولگرا، نیز درباره حمايت ضرغامي از آزادي بيان، زندانيان و... گفته است: «درست است که حافظه تاريخي ما ايرانيان ضعيف است، اما ديگر آنقدر ضعيف نيست که دوران رياست آقاي ضرغامي در صداوسيما را فراموش کنيم. ايشان در دوراني که مسئوليت رياست اين سازمان را بر عهده داشتند، اصلا به ياد اين مسائل نبودند. بهتر است آقاي ضرغامي در گام نخست، برای عملکردشان در صداوسيما پاسخگو باشند و به انتقادها پاسخ دهند».
مواضع فردي يا مواضع سازماني؟
ضرغامي در حالي در مسير مأموريتهاي محوله به خويش از چهار راهبرد صحبت
ميکند که لزومي به توضيح بيشتر درباره آن نميبيند. او گفته است براي
راهبردهايش طرحهايي دارد، اما نميگويد اين طرحها چه هستند؟ آيا
ملاقاتهاي عجيبوغريبش با عمادالدين باقي، مسعود کيميايي و الهام چرخنده
تا حسن عباسي بخشهايي از طراحي خودش است؟ اما بر مبنا يا اساس کدام پازل؟
او نقشه راه روشني به ما نميدهد. خودش ميگويد: «همه آدمهايي که به اينجا
ميآيند، با خاطره خوش ميروند. در کنار همه مأموريتها، اين دفتر نقش
«آداپتور» هم دارد؛ يعني يکجورهايي بين قرائت رسمي و غيررسمي در نظام
ارتباط برقرار ميکند و منشأ اقدامات مثبت ميشود. زمانهايي هم گوش شنوايي
براي ظلمهايي است که بهتدريج عادي شده است!». ضرغامي در اين توييت در
حالي از نقش آداپتوربودن بين قرائت رسمي و غيررسمي سخن ميگويد که توضيح
روشني دراينباره ارائه نميدهد. اينکه ضرغامي چرا اين نقش آداپتوري را در
دوران رياستش بر صداوسيما بر عهده نگرفت و به قرائتهاي سياسي و فکري ديگر
تريبون نميداد، سؤالي است که بايد به آن پاسخ دهد.
خودش گفته است: «افراد تا زماني که در يک سازمان فعاليت ميکنند، مواضعي که اختيار ميکنند، بايد متناسب با جايگاه سازمانيشان باشد. اين در حالي است که فرد بايد سازماني را که در آن فعاليت ميکند، قبول داشته باشد. مواضع امروز من با ديروز هيچ تغييري نکرده و تنها به دليل سمتي که در صداوسيما داشتم، از بيان آن خودداري ميکردم و آن را تنها در جلسات خصوصي عنوان ميکردم. اگر امروز من با آقاي ابطحي، نقويان، زم، حسين کروبي، سيدنظام موسوي، فردوسيپور، مسعود کيميايي و... صحبت ميکنم، به دليل اين است که علاقه دارم قرائتهاي آنها را از پديدههاي موجود در جامعه بشنوم».
اين پاسخ فعلي عزتالله ضرغامي است، وقتي درباره عملکرد دوگانهاش در آن زمان و اکنون از او پرسش ميشود. در اين صورت، چه تضميني هست که عزتالله ضرغامي در قامت رئيس احتمالی دولت دوباره به همان نقشهاي سازماني تعريفشده بازنگردد؟