این بزرگوار، مرحوم حاج اسماعیل ططری، نماینده فقید مردم
شریف کرمانشاه در مجلس شورای اسلامی است. از مصاحبت با او، به ویژه در
سفرها لذت میبردم، بیریا و صادقانه حرف میزد. من هم حالش را میبردم!
یه
جورایی در تغییر نام «باختران» به «کرمانشاه» که خواست مردم بود پرچمداری
کرد. آنهایی هم که بعد از انقلاب، نام «باختران» را انتخاب کردند، نیتشان
خیر و انقلابی بود.
پیشوند و یا پسوند «شاه»، مفهوم روشنی در ادبیات ما
دارد و متفاوت از «طاغوت» است. به همین دلیل، ترکیباتی مثل «شاهکار»، «شاه
مردان، علی» و یا «شهید شاه آبادی»، ربطی به فرهنگ شاهنشاهی ندارد.
مهم این است که اخلاق و منش ملوکانه در ما حلول نکند. به ویژه در لباس دین و از سوی مدعیان دینداری و شریعت!
یه
روز در معیت او و استاندار اصلاح طلب، در شهر کرمانشاه قدم می زدیم. آن
موقع معاون وزارت ارشاد بودم.کوچک و بزرگ که میرسیدند به او احترام
میکردند و نیم نگاهی هم به من و استاندار میانداختند! از این تبعیض اصلاً
ناراحت نمیشدم، کیف میکردم. ما را در یه رستوران مردمی، مهمان کرد. غذای
خودش را که ویژه بود روی یک سینی بزرگ که مثل جهیزیههای قدیم روی سر
گذاشته بودند، برایش آوردند.
پی نوشت:
مرحوم ططری در سال 88 گرفتار گرد و غبار فتنه شد و نتوانست به سلامت از آن عبور کند.
به
همین دلیل مراسم تشییع و ترحیم او دچار برخی ملاحظات امنیتی شد. البته چون
شخصاً او را میشناختم و به اعتقادات اصیل ولایی او یقین داشتم، متنی را
نوشتم و دستور دادم تا در شبکههای سیما زیرنویس کنند. تذکر هم نگرفتم!
در
دفاع مقدس، مدتی در بسیج عشایر مسئولیت داشت. او شاعر و شاهنامه شناس بود و
در کرمانشاه و منطقه «زاگرس نشین» اعتبار و هویت داشت. مردم دوستش داشتند و
الان هم، صرفنظر از خطای سیاسیاش دوستش دارند. من هم همینطور.
اینجا هم قهوهخانه باشگاه ملوانان در بندرعباس است. لذت چای داغ و خرما و مصاحبت با ططری، جایگزین ندارد.
امشب شب قدر است. از همه حلالیت میطلبم. از خداوند عاقبت بخیری بخواهیم.