روز جمعه به عشق خرید نان خرمایی، پیاده از منزل تا اینجا (کارگر ، پایین
تر از میدان انقلاب) رفتم و از فروشنده با اخلاق و منصف آن، خرید کردم. من
را به داخل دعوت کرد و چند عکس یادگاری گرفت. مثل همین!
نان خرمایی، هم خوشمزه و شیرین است و هم خواص زیادی دارد. به جای قند، با چای بخورید، خیلی بهتر است. قیمت
آن ۱۵۰۰ تومان است. بعضی مغازهها، کوچکترش را که نصف آن است هزار تومان
میدهند. بعضیها هم، همان کوچکتر را دوهزار تومان میدهند! سرتان کلاه
نرود!
یک کوچه پایینترش، «بن بست آزادی»! نام دارد و یه خورده بالاترش در
خیابان انقلاب، که در قرق کتاب فروشیهای دستفروش است، هر جور کتابی که
دلتان بخواهد هست! خاطرات شاه، فرح، انواع رمانهای منشوری! کتابهای
غیرمجاز!! (چند تا عکس گرفتم) ورق بزنید. حالا واقعاً «آزادی» در بن بست است؟!
پی نوشت:
شهید مطهری بحث زیبایی در مورد آزادی دارد. او
در تفسیر آیه «قد افلح من زکیها» میگوید ، آزادی واقعی رها شدن از بند
نفسانیات و خواهش های درونی است. اسیر شهوات و تمایلات نفسانی، حاضر نیست
برای آزادی هزینه دهد و اگر از دسترنج دیگران! به آزادی رسید ، خودش و
آزادی را یکجا هلاک می کند.
وابستگی به ثروت و قدرت و دغدغه منافع! به ویژه از سوی خواص، استحکام
استبداد را رقم میزند و آزادی و آزادی خواهان را روانه مسلخ می کند.