کد خبر: ۲۷۶
تاریخ انتشار: ۲۴ آبان ۱۳۹۵ - ۱۳:۵۳
آن صدای موتورخانه، الان مثل صدای بلبل، برای من خوشایند است

- شهرک شهیدمحلاتی سپاه، (٢٠ سال قبل)، با فقر امکانات‌ عمومی شهرک و زمستان‌برفی و بسیار سرد؛

- واحد مسکونی ما مشاع ٤ واحدی بود. موتورخانه مشترک و درست پشت گوش واحد ما قرار داشت! روزهای اول که صدای موتورخانه می‌آمد ناراحت می‌شدم و برشانس بد خود لعنت می‌فرستادم! بعد از چند روز موتورخانه از كار افتاد و سرمای شدید بر خانه حاکم شد. مسأله آب گرم هم برای من که بچه‌های کوچک داشتم اهمیت زیادی داشت. با زحمت فراوان موتورخانه را درست ‌کردیم، دوباره خراب ‌شد. تقریباً دائم خراب بود! برای تعمیرات هم، هماهنگى ٤ واحد، خودش یک پروژه بود!
طوری شده بود که وقتی از منزل به دفتر معاونت سینمائی، زنگ می‌زدند که موتورخانه خاموش است، فکر نفت و چراغ علاءالدین بیچاره‌ام می‌کرد!

- شب‌ها موقع خواب هر وقت موتورخانه استارت می‌کرد و روشن می‌شد آرامش و شادی عجیبی وجودم را فرا می‌گرفت. هر وقت صدای موتورخانه نمی‌آمد معلوم بود که گرفتاری‌‌ شروع شده است!

- آن صدای موتورخانه که روزهای اول ناراحتم می‌کرد، الان مثل صدای بلبل، برای من خوشایند است و مثل لالائی با آن می‌خوابم. دنیا همین است!

- عکس تزئینی است، زمستان، همیشه زیباست.