- محلهی قدیمی ما کبوترباز زیاد داشت! به محض ورود یک کبوتر غریب در آسمان محله؛ از پشت بامهای اطراف، مثل تیربار ضدهوایی! کبوترهای جَلد به آسمان فرستاده میشد تا آن را روی پشت بام بنشانند! بعد هم کبوترباز برنده؛ خوشحال از شکار؛ بالهای کبوتر غریب را قیچی میکرد و داخل قفس میانداخت!
-
چند ساعت بعد یک آدم غریبه
وارد محله میشد و با لحن خاص از همه میپرسید داداش یک کفتر غریب ندیدی؟! همه میگفتند:
نه!! خود آن کس که کبوتر را شکار کرده بود بلندتر جواب میداد!
صاحب کبوتر هم که میدانست بالاخره دست یکی از این بچه محلهاست؛ فحش
رکیکی به دزد کبوتر میداد و اینجا بود که کتک کاری شروع میشد!!
- بالاخره یک بزرگتری هم پیدا میشد و میگفت صلوات! و آدمها را آشتی میداد و به مال باخته میگفت شما برو؛ من کبوتر را پیدا میکنم و خودم میآورم! همه چی به خیر و خوشی میگذشت! آن دو نفر هم که کتک کاری کرده بودند بعدها با هم دوست میشدند! آنهم چه دوستی! بیا و ببین!
پی نوشت:
- اگر لحن انتقادی صاحب کبوتر، خوب نبود ولی بالاخره حق داشت اعتراض کند! تو روز روشن کبوترش را دزدیده بودند و انکار میکردند!
-
معترضین و منتقدین،
لحنهای مختلف دارند. آنان را دوست بداریم و تحقیرشان نکنیم. شاید حق میگویند.
کبوتر طوقی را برای عکس انتخاب کردم. ربطی هم به فیلم طوقی ساخته زنده
یاد علی حاتمی ندارد.